بسمه تعالی
مناجات نامه شهید سیدمحمدجعفر هاشمی گلپایگانی
اكنون بايد از چاه تن بيرون آمد، بايد از حضيض دنيا راهى عروج شد. اكنون دارم به آن فرداى بلند مى انديشم ، فردائى كه در انتظار من است و من در انتظار اويم .
اكنون در امروزم ، امروزى كه فردا از آنسويش پيداست .
اى خدا، اكنون كه گويا فردا مى خواهد مرا دريابد و من او را مهمان گردم ، دلم در كوى محبت هروله دارد.
اى خدا، اكنون كبوتر جانم گاه مى نالد و گاهى مى بالد، مى نالد از دير باليدن و مى بالد به اميد تو.
اى خدا، اكنون پيراهن فراق برتنم فرسوده گشته ، ولى جانم پيراهن اميد تو مى پوشد.
اى خدا، اكنون دشت خشك دلم آب و باران مى طلبد.
اى خدا، من اين روزگار هجران را چگونه بسر برم ؟
اى خدا، اكنون مى خواهم رسالت خویش را بر ذرات خونم بنویسم
خدایا ، اكنون مى خواهم بازبان دل و دیده ام با تو سخن گويم .
خدایا ، اكنون روحم چون گل شگفته شده و جامه تن دريده ام .
خدایا اکنون برای رسیدن به کوی تو و کوی حسین تو چون آهوی وحشی میدوم .
خدایا، اكنون آينه دلم را پاك مى كنم تاتورا در آن ببينم ، خود را پاك مى كنم تا به سوى تو آيم ، بااميد به تو...
سیدمحمدجعفر هاشمی گلپایگانی
۱۳۶۵/05/۱۰
تا چراغ از تو نگيرد دشمن...
برچسب : نویسنده : سیدآبادی mobinlog بازدید : 260