یک خاطره از شهید حسین املاکی در شوشتر

ساخت وبلاگ

 

بعداز عملیات کربلای 5 من از گردان کمیل به واحد بسیج منتقل شدم و مسئولیت مالی بسیجل د ا پیاده قدس را برعهده گرفتم فاصله مالی لشکر با واحد بسیج زیاد بود برای رفتو آمد جهت گرفتن بودجه از مالی لشکر مشکل داشتم . در واحد بسیج یک دستگاه موتورسیکلت بود . من موتور سواری بلد نبودم تصمیم گرفتم که هرطوری شده موتورسواری یادبگیرم . یکی از برادران سپاهی به نام مرحوم محمد علی نیا رودسری قول داد که هرطوریشده به من یاد بدهد . یک روز غروب وقتی که هوا خنک شد در حال تمرین موتور سواریبودیم که یکمرتبه یک دستگاه تویوتا قدیم جلوی ما سبز شد که من از جاده منحرف شدم وبا خاکریز اطراف جاده برخورد کردم خیلی ناراحت شدم و با فریاد گفتم ای آقا این چهکار است که شما کردید ایشان در جواب گفتند که کار شما زشت نیست ؟ من در جواب و باعصبانیت گفتم کار ما زشت است یا کار شما که هر روز این ماشین زبان بسته را برمیداریدمثل اسب چهارنعل این طرف و آنطرف می برید برو بابا مثل اینکه ما بدهکار هم شدیم .مرحوم علی نیا که ایشان را شناخت هر چه می خواست که یک جوری به من حالی کند کهایشام جانشین لشکر 16 حسین املاکی هستند اما من متوجه نشدم . غروب آن روز فرماندهیمن را خواستند وقتی که من وارد چادر فرماندهی شدم دیدم که حسین املاکی آنجا نشسته، وقتی من را دید از من سؤال کرد که اسم شما چیست ؟ من در جواب گفتم مسرور ، ایشانگفتند آن مسرور که در سپاه لنگرود هست چه نسبتی با شما دارد ؟ من در جواب گفتمبرادر من هست . این شهید بزرگوار گفتند از کار غروب من از شما معذرت

میخواهم منظور من به خاطر موتورسواری نبود بلکه پوشش لباس شما بود که با شلوار نظامیو با زیرپوش . باز هم از من معذرت خواهی کردند . من هم از ایشان معذرت خواستم وگفتم که من شما را نمی شناختم .

 

اسماعیل مسرور

جمعی برنامه و بودجه و مالی

الهـي...
ما را در سایت الهـي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدآبادی mobinlog بازدید : 394 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1391 ساعت: 15:35